رویای قطب!!!
خیلی وقت است که می دانم دخترکم عاشق قطب و فضا است. درباره این دو مقوله بسیار صحبت می کنیم و میخوانیم ( البته قطب را بیشتر می خوانیم چون کتابهای راجع به فضا برای سن دخترکم خیلی سنگین به نظر می آید به جز معدودی) . اما میزان علاقمندی دیانا وقتی برایم مشخص شد که یک روز صبح از خواب بیدار شد و با گریه سر میز صبحانه نشست... هنوز داشتم او را ناز و بوس صبحگاهی!!! می کردم و میخواستم راهی توالتش کنم که هق هق گریه اش امان حرف زدنش نمی داد و من نمی فهمیدم سر صبح چه شده است که دخترکم اینگونه اشک می ریزد... دیانا: ( با همان هق هق گریه) مامان دوست دارم برم مسافرت... برم قطب مامان: قطب!!!!!!!! دیانا: آره من دلم میخواد خرسهای قطبی ...